نمی شود نفس کشید
هوالنّور
خیلی که آرام باشی، ایراد دارد! کافی است یک لحظه فقط جدی تر از قبل شوی تا تو را متهم کنند به از کوره در رفتن و بعد هم مثلا قهر کنند با تو..
وقتی زیر لب می خندی ، مثل موقع هایی که اندکی در خود فرو رفته ای... ایراد دارد! ایرادش چیست؟ : "خب اگر چیزی هست بگو ما هم بدانیم !"
فکرت که درگیر باشد ، نباید چیزی بروز بدهی. بروز هم که ندهی ایراد دارد. چرا؟ چون آنقدر حواست پرت می شود که موقع خروج از اتاق فرهنگی وقتی به خانم شاهان برمی خوری سرت را می اندازی پایین و میروی! ...و بعد آنقدر درگیر عذاب وجدان می شوی که تا آخر روز غصه می خوری و خجالت می کشی...
نفس های عمیق ایراد دارند...مخصوصا اگر سر کلاس ریاضی باشی و همه در سکوت مطلق! از همان نفس های عمیقی که دیگران "آه" می پندارندش...
"نگاه" هایت ایراد دارند...وقتی به فکر فرو می روی و بعد از چند دقیقه می فهمی خیلی آرام چشم دوخته ای به کسی که اتفاقا نگاه ها را خوب می فهمد...
نگاه هایت ایراد خواهند داشت...وقتی عینکت نباشد تا از دور لبخند ها و اخم ها را تشخیص دهی! و بعد مثلا در پاسخ به لبخند دوستت چیزی را بگویی که اصلا نباید آن موقع...
ایراد دارد ...همه ی زندگی ام ...همه ی لحظاتم انگار چیزی کم دارند...انگار چیزهایی اضافه دارند...
د.ن یک: این ها هذیان شبگاهی ست...وقتی خیلی خسته باشی...
د.ن دو : خود درگیری مضمن واگیر دار...
د.ن سه :یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن...چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند..
د.ن چهار: حالم بد می شود وقتی به تنهایی فکر می کنم
د.ن پنج : چه می گویم؟کسی به جز خودم به این حرف ها گوش می دهد؟
د.ن شش : همه زندگی ام بوی حسرت می دهد انگار...پشیمانی...